مالی2

ساخت وبلاگ
آبی آبی مهتابیآبی تر از هر آبیاز چشمای تو میگم این آیه های آبیچشم که نباید حتما آبی باشه تا توی محبتش غرق شد، چشم یه آدم مهربون هر رنگی که باشه، آبی، قهوه ای تیره، سبز یا عسلی آدم رو در عمق خودش شناور میکنه، امروز طعم این غوطه وری رو چشیدم. در مهر کسی دست و پا زدم که اولین بار بود می دیدمش و شاید آخرین بار ولی لطفش چنان اثر ماندگاری بر درون من گذاشت که آرزویی بزرگ در دلم شکل گرفت، اینکه، روزی برای کسی چشمانی همونقدر آرامش بخش و زلال داشته باشم مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 18:45

غروب است، مطمئنم این وقت روز تاکسی گیرم نمی‌آید، دلم را به دریا میزنم و دکمه درخواست اسنپ را فشار می دهم. پول خون بابایشان را می خواهند بگیرند ولی از معطل شدن توی شهر بهتر است. طبق تماس تلفنی راننده تا سر چهار راه پیاده می‌روم تا در تاکسی سمند زرد که قرار است من را به خانه برساند، سوار شوم. ماشین تمیزی است، راننده هم آدم موجهی ست، تر و تمیز هم هست، مثل راننده دیروزی بوی تند عرق هم نمی دهد. موزیکی که پخش میشود هم حوصله سر بر نیست. خیابان پر از ماشین است، پر پر، ماشین ها با قدم مورچه ای کنار هم جلو میروند، اکثرا یک سرنشین دارند. دختری جوان که مقنعه سیاهی به سر دارد و پژو دویست و شش آلبالویی را میراند قدم به قدم با ما جلو میاید. یک ماشین جلوتر پسری، پشت فرمان یک پراید نوک مدادی نشسته. توی تاریکی دم غروب آتش سرخ سیگارش به چشم می اید، یعنی دارد به چه فکر می‌کند که پک هایش به سیگار، لپش را چال می کند؟ به سفارش خرید زن جوانش؟ بچه کوچکش؟ به اجاره خانه؟ چه چیز نگاهش را به روبرو خشکانده؟ موتور سواری با کلاه کاسکت از کنارمان می‌گذرد نگاهم را به ساختمان ها می کشاند. خانه های بلند در دل کوه مثل صفحه تلویزیون روشن اند. اما آپارتمان های قدیمی نزدیک ما یکی در میان خاموشند. شاید صاحب شان توی یکی از همین ماشین های تو صف نشسته باشند یا شاید مرد پیری توی تاریکی یکی از خانه ها نشسته و به ماه بزرگ گرد توی آسمان نگاه می کند و کسی نیست چراغ را برایش روشن کند.حتما توی آن خانه کناری که همه لامپ هایش روشن است، بوی غذا هم پیچیده و بچه ای دارد تند تند مشقش را تا پیش از شام تمام می‌کند. چرا خیابان ها مثل پنیر پیتزا کش می‌آیند؟ باید خیلی وقت پیش از این شهر پردود بیرون رفته بودیم، اینجا بین این همه ماشین و مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 18:45

همیشه گفتند و شنیدیم که با یک گل بهار نمیشه و ما هم چشم بسته قبولش کردیم که حرف قدیمی ها و بزرگترها حجته و به حرمت چند تا پیراهن پاره شده و گیس و ریش سفیدشون پذیرفتیم و گردنمون هم از مو باریک تر ولی درخت که گوش نداره که این حرفها رو بشنوه و مغز نداره که پند و نصیحت رو بفهمه تا می بینه بارون میزنه و هوا گرمه و زمین خیس غرق شکوفه میشه و با پیرهن چین چین صورتی وامیسته و نگات میکنه، حالا میخواد تقویم آدمها پاییز رو نشون بده یا زمستون رو یا بهار، براش فرقی نداره و بهار برای اون روزیه که گل می کنه برای ما چی؟ مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 18:45

خواب بدی می‌دیدم، که توی اون خواب فهمیدم که هیچکدوم از دوستام و حتی خانواده م انسان نیستند، یه جورایی آدم فضایی بودند و تو کل یه خواب سه ساعته تونستم حداقل این رو به خودم ثابت کنم و راه فراری برای خودم پیدا کنم میدونستم خوابه ولی توان بیرون اومدن ازش رو نداشتم آنقدر توی خواب دست به دامن خدا شدم که من رو از این خواب کشدار لعنتی جدا کن که بالاخره چشمام باز شد و برای اینکه حس بد خوابی که دیده بودم از سرم بره گوشی رو برداشتم و پیغام یکی از دوستام رو دیدم که چند روز پیش یه عکسی قدیمی رو براش ارسال کرده بودم و دوست داشتم خوشحالیش رو از دیدن اون عکس ببینم یا بشنوم که دیدم در پاسخش مطلبی گذاشته که حتی از خوابی که دیدم غیرقابل باورتر بود تازه ازم خواسته بود که در موردش با هیچکس حرف نزنم و رازدار باشم. اون لحظه خدایی تو دلم گفتم کاش هنوز خواب بودم و ادامه همون فامیل فضایی ها رو میدیدم تهش یه راه نجاتی برام بود این رو که هیچ جوره نمیتونم از دستش در برم و از کله م بیرون کنم و حالا حالاها مثل کرم مغزم رو میخوره. لعنت بر شیطان رانده شده مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 22:46

تو نوجوونی هام آرزو داشتم که نوشته های کتاب شب نما بود و میتونستم بدون نور اضافه که صدای بقیه رو در می آورد، کتاب بخونم، حالا آنقدر کتاب و فیلم و عکس و گیف و هزار کوفت و زهرمار دیگه صبح تا شب جلوی چشمای بیچارمه که نصف شب با انگشت میزنم کف دستم چون فکر می کنم گوشی هنوز توی دستمه، اینکه یه خواب راحت و عمیق ندارم، اینکه دور چشمم گود رفته و اینکه با سری که دائم روی تنم خم میمونه غبغبی به هم زدم که به وزغ میگه برو کنار بذار باد بیاد همه از همون آرزوی خام دوره نوجوونیم نشات میگیره، ای امان از این مرغ آمین که بی وقت از بالای سر آدم رد میشه و نمیگه طرف عقل رسه یا از روی نفهمی داره یه چیزی میگه و آرزو میکنه، لااقل تو عاقل باش و آمین نگو مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 22:46

مهر ماه امسال رو دوست داشتم. اولین روزش که سالگرد سی سال زندگی مشترکمون بود. توش با دو تا از بهترین دوستام به سفری یک هفته ای رفتم. توش تو کلاس یوتیوپ شرکت کردم و الان یه کانال دارم و چند اپ به گوشیم اضافه شد و کلی ترفند یاد گرفتم. چند تا آشنایی خوب و مفید با آدم‌های خوب و مفید در مسیر زندگیم داشتم، تو آخرین روزش بعد از سی سال اولین ماشین سواری مون رو خریدیم، حیف که دیگه بچه ها مرد شدند و پنج تایی به سختی توش جا میشیم ولی ذوق اونها رو که می‌بینم خوشحال تر میشم. یه دستگاه خرد کن هم با مزد نوشتنم خریدم که خیلی خیلی مزه داد. جواب آزمایش پت اسکن و ام آر آی خواهرم خوب بود که از بهترین خبرهای عمرم محسوب می‌شه.پسر وسطی 24 ساله شد و هنوز از رانندگی کردن استرس میگیره ولی من خیلی دلم بهش گرمه. البته خبرهای ناخوش هم در مهر ماه من کم نبود. دلیل اصلی مسافرت یک هفتگی قهر با پسر کوچیکه بود که تو سال یازدهم نمی خواست بره مدرسه و هنوز هم نرفته. میگه میخوام آموزش از راه دور ببینم و این روزها هر صبح مشغول درس خوندن هستیم که تا روشن شدن جواب کمیسیون آموزش و پرورش خیلی از درس ها عقب نمونه. با همون سفر طولانی از کلی کارهام عقب افتادم و هر چی میدوم بهشون نمیرسم ولی با این همه مهر 1402 رو دوست داشتم. مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 22:46